تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 55777
بازدید دیروز : 7590
بازدید هفته : 64226
بازدید ماه : 117504
بازدید کل : 10509259
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 14 / 8 / 1396

اصولا اسلام خدا را چنین معرفى میكند: وجودى است بى نهایت از نظر علم و قدرت و بى نیاز از همه چیز و همه كس و همه كارهاى او روى حكمت خاصى است - چه بدانیم و چه ندانیم - عبث و لغو و لهو در كار او راه ندارد و پیامبران را براى تعلیم و تربیت و دعوت به سوى حق و عدالت فرستاده است.
چنین معرفى از «خدا» ما را به سؤال از فلسفه احكام و اسرارى كه طبعا در زندگى و سعادت و سرنوشت ما دارد تشویق میكند.
اگر تصور كنیم روش قرآن تنها استدلال در «اصول دین» و مسائل عقیدتى است نه «فروع دین» و «مسائل علمى» اشتباه كرده ‏ایم.
زیرا میبینیم قرآن مثلا پس از تشریع روزه ماه مبارك رمضان می‏گوید: «لعلكم تتقون؛ تا شاید شما تقوا پیشه كنید»(1) و به این ترتیب فلسفه آن را پرهیز از گناه ذكر می‏كند كه در پرتو این ریاضت مخصوص اسلامى، تسلط بر نفس و هوس هاى سركش حاصل میگردد.
در مورد مسافران و بیماران كه از حكم روزه مستثنا هستند، میگوید: «یرید اللَّه بكم الیسر ولایرید بكم العسر؛ خداوند راحتى شما را میخواهد، نه زحمت شما را.»(2) و فلسفه آن را نفى عسر و حرج و مشقت ذكر میكند.
در مورد تحریم قمار و شراب میگوید: «انما یرید الشیطان ان یوقع بینكم العداوة و البغضاء فى الخمر و المیسر و یصدكم عن ذكر اللَّه و عن الصلوة فهل انتم منتهون؛ شیطان می‏خواهد به وسیله شراب و قمار، در میان شما عداوت و كینه ایجاد كند و شما را از یاد خدا و از نماز باز دارد. آیا (با این زیان و فساد و با این نهى اكید) خوددارى خواهید كرد؟!»(3)
در مورد خوددارى از نگاه به زنان بیگانه میگوید: «ذلك ازكى لهم؛ این براى آنان پاكیزه ‏تر است.»(4)
در مورد عدم ورود مشركان به مسجدالحرام میگوید: «یا ایها الذین آمنوا انما المشركون نجس فلا یقربوا المسجد الحرام بعد عامهم هذا؛ اى كسانى كه ایمان آورده ‏اید! مشركان ناپاكند؛ پس نباید بعد از امسال، نزدیك مسجدالحرام شوند!»(5)
در مورد «فى‏ء» (قسمتى از اموال بیت المال) و علت اختصاص آن به بیت المال و صرف آن در مصارف مورد نیاز عمومى، می‏فرماید: «كى لایكون دولة بنى الاغنیاء منكم؛ تا (این اموال عظیم) در میان ثروتمندان شما دست به دست نگردد.»(6) و موارد زیاد دیگرى كه ذكر آنها به طول می‏ انجامد.
در احادیث پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه هدى (علیهم السلام) نیز موارد بسیار زیادى دیده میشود كه پیشوایان اسلام بدواً یا پس از پرسش مردم، به ذكر اسرار و فلسفه احكام پرداخته ‏اند و كتاب معروف علل الشرایع تالیف محدث بزرگوار مرحوم شیخ صدوق - همان طورى كه از نامش پیداست - مجموعه ‏اى از این گونه اخبار و مانند آن می باشد.
بنابراین، هنگامى كه می بینیم قرآن مجید و پیشوایان اسلام در موارد زیادى به بیان فلسفه و اسرار احكام میپردازند، دلیل بر این است كه چنین حقى را به ما داده ‏اند كه در این باره به بحث بپردازیم، در غیر این صورت می ‏بایست مردم را صریحا از غور و بررسى و دقت در این قسمت ممنوع سازند.
تا اینجا نتیجه می ‏گیریم طرز برداشت اسلام از مسائل دینى بطور كلى، و گشودن باب استدلال در همه آنها، و هم دریافت و روش مسلمانان و یاران پیغمبر و ائمه (علیهم السلام) در خصوص اسرار احكام، چنین حقى را براى ما محفوظ داشته است.
از یك سو اگر تصور شود ذكر فلسفه احكام ممكن است از اهمیت و قاطعیت و عمومیت آنها بكاهد اشتباه است؛ بلكه به عكس با اشباع كردن عقل و روح انسان، احكام را داخل در زندگى او و جزء ضروریات و نیازمندی هاى وى میسازد كه نه تنها به عنوان تعبد خشك، بلكه به عنوان یك واقعیت شناخته شده از آن استقبال خواهد كرد.
از سوى دیگر مى‏دانیم معلومات ما،هر قدر هم با گذشت زمان پیش برود باز هم محدود است، ما همه چیز را نمی ‏دانیم، اگر می‏دانستیم لازم بود قافله علم و دانش بشر فورا متوقف گردد؛ زیرا به پایان راه رسیده بود و این نادانی هاى ماست كه دانشمندان بشر را به تلاش و كوشش دائمى براى یافتن «نایافته‏ ها» و كشف «مجهولات» وا میدارد.
بلكه آنچه میدانیم در برابر آنچه نمیدانیم، قطره‏اى در برابر دریا و یا سطرى از كتابى بسیار عظیم و بزرگ است.
حتى در میان مجهولات ما چیزهاى بسیارى است كه اگر هم معلم و استادى براى شرح آن از جهانى مافوق جهان ما بیاورند، باز ما استعداد درك آن را نداریم؛ همان طور كه بسیارى از مسائل علمى امروز اگر براى انسانهاى هزار سال پیش شرح داده می‏شد اصلا قدرت درك آن را نداشتند، تا چه رسد كه بخواهند با پاى عقل و فكر خود به سوى آن بروند.
این را نیز میدانیم كه احكام و دستورات آسمانى از علم بى پایان خداوند سرچشمه می‏گیرد، از مبدئى كه همه حقایق هستى پیش او روشن است و گذشته و آینده و غیب و شهود براى او مفهومى ندارد، بلكه از همه چیز بطور یكسان آگاه است.
آیا با توجه به این حقایق می‏توانیم انتظار داشته باشیم كه فلسفه همه احكام را درك كنیم؟ اگر چنین بود چه نیازى به پیامبران براى تشریع احكام داشتیم؟ خودمان می ‏نشستیم و آنچه صلاح و مصلحت بود تصویب مى‏كردیم و این همه در سنگلاخ هاى زندگى سرگردان نمیشدیم! وانگهى مگر ما همه اسرار آفرینش و تمامى موجودات جهان و قوانینى كه بر آنها حكومت مى‏كند و فلسفه وجودى هر یك را مى‏دانیم؟
احكام تشریعى هم جدا از حقایق آفرینش و تكوین نیست، اطلاعات ما در هر دو قسمت محدود است.
از مجموع این بحث چنین نتیجه مى‏گیریم كه:
ما تنها به اندازه اطلاعات و به میزان معلومات بشرى در هر عصر و زمان مى‏توانیم فلسفه و اسرار احكام الهى را دریابیم، نه همه آنها و اصولا با عمق و وسعت آن دستورات و محدودیت علم ما، نباید غیر از این انتظار داشته باشیم.
مفهوم این سخن این است كه هرگز نمی‏توانیم اطاعت از این دستورات و احكام را مشروط به درك و فهم فلسفه آنها كنیم، زیرا در این صورت ادعاى علم نامحدود براى خود كرده‏ ایم و دانش خود را در سطح دانش پروردگار آورده ‏ایم و این با هیچ منطقى سازگار نیست.
كوتاه سخن این كه: بحث از فلسفه و اسرار احكام و حق ورود در این بحث مطلبى است و اطاعت از آن‏ها مطلبى دیگر و هیچ گاه دومى مشروط به اولى نبوده و نیست.
ما درباره فلسفه احكام الهى بحث مى‏كنیم تا به ارزش و اهمیت و آثار مختلف آنها آشناتر شویم، نه براى این كه ببینیم آیا باید به آنها عمل كرد یا نه؟
این مساله درست به این میماند كه از طبیب حاذق معالج خود توضیحاتى درباره فواید داروهایى كه براى ما تجویز كرده و چگونگى تاثیر آنها بخواهیم تا آگاهى و علاقه بیشترى به آن پیدا كنیم، نه این كه به كار بستن دستورات وى مشروط به توضیحات قانع كننده او باشد، زیرا در این صورت باید خود ما هم طبیب باشیم.
تاكید این نكته لازم است كه منظور از بحث و بررسى درباره اسرار احكام این نیست كه آسمان و ریسمان را به هم ببافیم و براى احكام و دستورات عالى مذهبى با یك مشت تخیلات و حدس و گمان، فلسفه هایى سر هم كنیم و مثلا نماز را یك نوع ورزش سوئدى و اذان را وسیله ‏اى براى تقویت تارهاى صوتى و روزه را منحصرا رژیمى براى لاغر شدن و حج را وسیله ‏اى براى كمك مالى به بادیه نشینیان عرب و ركوع و سجود را دستورى براى بهداشت ستون فقرات و پیشگیرى از بیمارى سیاتیك بدانیم!
نه، منظور هرگز این نیست؛ زیرا این فلسفه بافی هاى مضحك نه تنها كسى را به دستورات علاقه ‏مند نمی‏سازد، بلكه وسیله خوبى براى از بین بردن ارزش و بى اعتبار جلوه دادن آنها خواهد بود.(7)
اما در مورد پرسش شما در پاسخ میتوان گفت: انسان برای رسیدن به كمال و خوشبختی آفریده شده است و سرلوحه سعادت او توحید و یاد خدا است و در بین عبادات نماز بیش از همه انسان را به خدا متوجه میكند و وی را به یاد خدا می اندازد.
اصولاً از منظر قرآن كریم نماز را به خاطر ذكر و یاد خدا باید خواند: "أقم الصلوة لذكری؛ نماز را برای یاد من به پا دار".(8) از سوی دیگر كارهای روزانه و مشغله‏ های مداوم و وسوسه‏ های شیطان و خواهش‏های نفسانی، آدمی را از یاد خدا غافل میكند. برای زدودن غفلت‏ های مداوم خدای مهربان نمازهای شبانه روز را در وقت‏های مختلف واجب گردانید. نماز در پنج نوبت هم گناهان را میشوید و هم حال غفلت را به حال ذكر و یاد خدا مبدّل میكند و انسان‏ها را در زمان‏های مختلف به یاد خداوند می اندازد و دل را متوجّه او میكند.
امیرمؤمنان(علیه السلام) همواره یارانش را به نماز توصیه كرده و میفرمود: "زیاد به نماز توجه كنید و فراوان نماز بخوانید. نماز گناهان را همچون برگهای پاییز میریزد و غلّ و زنجیرهای معاصی را از گردن‏ها میگشاید".
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نماز را به چشمه آب گرمی كه بر در خانه كسی باشد و شبانه روز پنج بار خود را در آن شستشو دهد، تشبیه كرده است كه بدون تردید چرك و آلودگی در بدن چنین كسی باقی نخواهد ماند.(9)
در حدیثی از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) علت این كه چرا نمازهای واجب در پنج نوبت خوانده میشود آمده: یك یهودی خدمت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) رسید و ضمن سؤالاتی پرسید: چرا نمازهای شبانه روز در پنج وقت واجب شده است، حضرت جواب داد: "موقع ظهر همه چیز خدا را حمد و تسبیح میكند و خدا به من درود میفرستد، و آن ساعتی است كه خدا نماز را بر من و امّتم واجب فرموده نیز آن ساعتی است كه در قیامت جهنم را می آورند و هر كس در آن ساعت (ظهر) در حال ركوع یا سجود و یا قیام باشد، خداوند بدنش را بر آتش حرام میكند. وقت ناز عصر آن ساعتی است كه حضرت آدم(علیه السلام) از درخت (درختی كه از خوردنش نهی شده بود) خورد و بدین جهت از بهشت خارج شد. از این رو خداوند بر ذریه او تا روز قیامت، نماز عصر را واجب فرمود.
اما نماز آن وقتی است كه خداوند توبه آدم را قبول كرد و آدم(علیه السلام) سه ركعت نماز خواند. یك ركعت برای خطای خود و یك ركعت برای خطای حوا و یك ركعت برای توبه ‏اش، و خداوند این سه ركعت را در این وقت واجب كرد. دعا در این وقت مستجاب میشود. اما نماز عشا چون برای قبر و روز قیامت تاریكی هست، نماز عشا در این وقت واجب شد تا موجب نورانیّت قبر و پل صراط گردد. اما نماز صبح در این وقت واجب شد تا امتم سجده بر خدا كنند، قبل از آن كه كافر (آفتاب پرست) بر آن (آفتاب) سجده كند. نماز صبح نمازی است كه ملائكه‏ های مأمور شب و فرشتگان مأمور روز گواه بر آنند".(10) البته این روایات میتواند تنها بخشی از اسرار و حكمت‏های نماز و اوقات پنج گانه باشد كه برای ما بیان شده است. پى‏ نوشت‏ها
1. سوره بقره، آیه 9.
2. سوره بقره، آیه 185.
3. سوره مائده، آیه 91.
4. سوره نور، آیه 30.
5. سوره توبه، آیه 28.
6 سوره حشر، آیه 7.
7. پاسخ به پرسشهاى مذهبى - نویسندگان: آیات عظام ناصر مكارم شیرازى و جعفر سبحانى
8. طه (20) آیه 14.
9. نهج البلاغه (فیض الاسلام) ص 634، خطبه 190.
10. علل الشرایع، ج 2، ص 33، باب 36، حدیث 1.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: نماز
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی